دستــهایمــــ را بـــرای تـــو می نویســــم
بـــرای تـــو !
کـــه در تیــــر راســــ نگاهتــــ نیســتمــــ
بـــــرای تـــــو !
کـــه چشمانتــــ افقــــ را رجـــ می زنـــد
مــــرا مــــی خوانـــــی ؟
دارم دنبال چیزی میگردم ... کجاست ؟
میدانی ... قول و قرار هایمان ... عهد و پیمان هایمان را گم کردم ؟
لعنتی ...
کجاست ؟ آه ... زیر پایت ... نابود شدند !!!
دوست داشتن
به تعــــداد دفعات گفـــــتن نیست
حسی است که باید بـی کلام هم لمــــــس شود
پیراهنت
در باد تکان می خورد! این
تنها پرچمی است که
دوستش دارم
سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست
گر در این خلوت بمیرم هیچکس آگاه نیست
من در این دنیا به جز سایه ندارم همدمی
این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست